Friday, 26 September 2008

*ای غایب از نظر

پروانۀ عزیزتر از شاخه نباتم، ای ترک شیرازی من، درود بر تو. شب گذشته در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد و حالتی رفت که محراب لبانم بفریاد آمد و این چند بیت را در خیال تو سرود، که امیدوارم آنرا بپذیری. به امید دیدارت در شیراز وقتی که شمع و گل و تو و بلبل همه جمع باشند و تو بیائی و رحم به تنهائی ما کنی.ـ

فدای خال هندویت. حافظ تو

.

ای پروانۀ فرید به سبا می‌فرستمت

بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

حیف است طایری چو تو در خاکدان غم

زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست

می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر

در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل

می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

در روی خود تفرج صنع خدای کن

کین آینه خدای نما می‌فرستمت

تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند

قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت

با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست

بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت

Wednesday, 24 September 2008

*یک کلام عاشقانه

قطعه "کلام عاشقانه" را به عنوان هدیه شاخه گلی... برای توسرودم... " مهر"

از این خاک سرد بر خواهم خاست

...

حریر بالهایت را به عاریت خواهم خواست

در امتداد رنگین کمان پرخواهم کشید

به سرزمین مه آلوده رویا ها

برای خورشید دست تکان خواهم داد

و برای فرشتگان همسفر خواهم گفت

قصه پروانه ای را که عاشق بود ، عاشق عاشق

اما سرگردان دل بود

که نمیدانست در کدامین شب

درکدامین پیچ جاده گرد آلوده

در راه کدامین سرزمین دور

پای کدامین تکدرخت خمیده

فراموش مانده است

* * *

در آنسوی رنگین کمان خیال

از شهر زمرد ، برگ سبزی از بوته ریحان

از شهر یاقوت ، یک مشت نار دانه سرخ

از شهر الماس ، یک ستاره کوچک شاد

به ارمغان خواهم آورد

* * *

برگ ریحان را زینت گیسوانت خواهم کرد

گردنبندی از یک مشت ناردانه سرخ برایت خواهم ساخت

و ستاره کوچک شاد را همچون مرواریدی درخشان

در صدفی از قلب افسرده ام بر سینه ات خواهم آویخت

* * *

برگ ریحان از آن تو

ناردانه از آن تو

قلب تپنده از درخشش ستاره کوچک شاد از آن تو

و

یک کلام عاشقانه مال من

... ... ...

*برای تو


پروانه جان، اینها را برای تو نوشتم. فقط برای تو.
امیدوارم خوشت بیاید.
"رها"
.

دلم با تو هـزاران حرف دارد

ولی دیدم خموشی صـرف دارد

من آن تنهـا درختم در بیابان

که در پا آب و بر سـر برف دارد

*****

از اینجا تا تو، صد منزل خیال است

من و تو بودمان هم بی­زوال است

همیشه عقـل من استاد من بود

ولی حالا که مستم عقل، لال است

*****

تو را من از صدایت می­شناسم

تو را از خنـده­ هایت می­شناسم

اگر حتی تو را هـرگز نبینـم

تو را باز از صـدایت می­شناسم

*****

شدم شمـع و شدی پروانۀ من

خیـال تو شده همخـانۀ من

در اوج بیقـراریهـا گذارد

خیـالت، سر به روی شانۀ من