Tuesday, 20 May 2008

*قطرۀ باران

Parvaneyeh aziz, again your “BARAN” which was very beautiful created another “BARAN” which here with hezar ta badbakhti, I could go to net and finally write it in Farsi but khandeh dar is here that I couldn’t move it to the right side of the screen here!!!!!! It’s cool we can laugh at it, and I loved your suggestion of writing the Farsi words on the key board, which I shall do (when I get time)

نه تنها آسمان ابري بود

گويا قلب شكسته من

نيز چنين مي نمود

ابر بود و اولين

قطره باران از

چشم من چكيد

چون كودكي بي پناه

بر گونه ام دوبد

و براي خود جايي گزيد

گمان كرد من بهارم

و با آن قطره جوانه اي ميدهم

يا كه از يار نشانه اي ميدهم

اولين قطره باران بود و

گمان كرد شكوه عشق

را ميدهد

شكوه من كه چون

قطره باران افتاد

شكو هي كه سرنوشتش

را چنين نوشت استاد

شايد اولين قطره باران

دزد دل من بود

كه گريخت و يا

زهري بود كه بر

جام هستي من ريخت

اولين قطره باران

دنيايي بود از آسمان خدا

جاني بود از تن بلورين جدا

ليك, در شتاب آن

حقيقت زمين بود

و در دلتنگي من

روزهاي زندگي چنين بود

چون قطره باران

فقط يك قطره باران

به همين يك قطره سوگند

دوستتان دارم

Shahla Nabilzadeh ( Ghotbi) 02.10.2007

No comments: